ما بیتو تا دنیاست دنیایی نداریم
چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
بیمرگ سواران شب حادثههایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید
اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
بیزارم از آن حنجره کو زارت خواند
چون لاله عزیز بودی و خوارت خواند
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت