کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز...
که پیشازاین؟ که هماکنون؟ که بعدازآن؟ که هنوز؟
یک گوشه نشسته عقده در دل کردهست
مرداب که سعی خویش زائل کردهست
در این سحر که سحرهای دیگری دارد
دل من از تو خبرهای دیگری دارد
شد به آهنگ عجیبی خاک ما زیر و زبر
خانهها لرزید و لرزیدند دلها بیشتر