خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام