ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
مردم که شهامت تو را میدیدند
خورشید رشادت تو را میدیدند
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما