ما بیتو تا دنیاست دنیایی نداریم
چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
بیمرگ سواران شب حادثههایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید
قیامت غم تو کمتر از قیامت نیست
در این بلا، منِ غمدیده را سلامت نیست
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
بیزارم از آن حنجره کو زارت خواند
چون لاله عزیز بودی و خوارت خواند
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت