امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
تن خاكی چه تصور ز دل و جان دارد؟
مگر این راه پر از حادثه پایان دارد؟
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
آن شب میان هالهای از ابر و دود رفت
روشنترین ستارهٔ صبح وجود رفت