ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم