ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
وقتی سکوت سبز تو تفسیر میشود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر میشود
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم