گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده