غم داغ تو را با هیچکس دیگر نخواهم گفت
برایت روضه میخوانم ولی از سر نخواهم گفت
او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
خدا در شورِ بزمش، از عسل پر کرد جامت را
که شیرینتر کند در لحظههای تشنه کامت را
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود