آن صبح سراسر هیجان گفت اذان را
انگار که میدید نماز پس از آن را
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
صدای پای شما... نه، صدای بال میآید
کسی فراتر از امکان و احتمال میآید
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
گاهی از کوچههای مدینه یک صدای قدیمی میآید
بین فرزند و مادر نشان از گفتگویی صمیمی میآید!
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن