هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
تابید بر زمین
نوری از آسمان
کلامش سنگها را نرم میکرد
دلِ افسردگان را گرم میکرد
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد