برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است