عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست