عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست