ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست