صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند