وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
به بام بر شدهام از سپیدۀ تو بگویم
اذان به وقت گلوی بریدۀ تو بگویم
بهار، سفرۀ سبزیست از سیادت تو
شب تولّد هستیست یا ولادت تو؟
دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و غم کشتار بیامان