دریا بدون ماه تلاطم نمیکند
تا نور توست، راه کسی گم نمیکند
تا بر شد از نیام فلق، برق خنجرش
برچید شب ز دشت و دمن تیره چادرش
سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب كعبه قبلۀ ایمان رسیده است