آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
دلا غافل ز سبحانی، چه حاصل؟
مطیع نفس و شیطانی، چه حاصل؟
خدایا! داد از این دل، داد از این دل
که یکدم مو نگشتُم شاد از این دل