شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود