شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود