ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
بهسوی علقمه رفتم که تشنهکام بیایم
وَ سر گذاشته بر دامن امام بیایم
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود