ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد