«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست
ببار، ابر بهاری، ببار! کافی نیست
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم