از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم