بر نبض این گهواره نظم کهکشان بستهست
امید، بر شش ماه عمر او زمان بستهست
صحبت از دستی که رزق خلق را میداد شد
هر کجا شد حرف از آن بانو به نیکی یاد شد
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت
در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت