هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
چون بر او خصم قسم خوردۀ دین راه گرفت
بانگ برداشت، مؤذّن كه: خدا! ماه گرفت
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست
چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت
در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت