ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت
در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت