رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت
در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت