عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
چه سفرهای، چه كرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی