ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم