ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم