رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم