ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی