با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...