قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی