چشمهها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر
باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر
تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی