نسل حماسه، وارثان کربلا هستیم
نسلی که میگویند پایان یافت، ما هستیم
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
دوباره زلف تو افتاد دست شانۀ من
طنین نام تو شد شعر عاشقانۀ من
شهید کن... که شهادت حیات مردان است
ولی برای شما مرگ، خط پایان است
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
کی صبر چشمان صبورت سر میآید؟
کی از پس لبخندت این غم برمیآید؟
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست