باز هم آدینه شد، ماندهام در انتظار
چشم در راه توام، بیقرارم، بیقرار
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟