میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی