تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
ما همه از تبار سلمانیم
با علی ماندهایم و میمانیم
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم