ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند