محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش