قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش