ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است