مرا از حلقۀ غمها رها کن
مرا از بند ماتمها رها کن
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
همیشه خاک پای همسفرهاست
سرش بر شانۀ خونینجگرهاست
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
مرا بنویس باران، تا ببارم
یکی از داغداران... تا ببارم
نه پاره پاره پاره پیکرت را
نه حتّی مشتی از خاکسترت را