غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد