غم داغ تو را با هیچکس دیگر نخواهم گفت
برایت روضه میخوانم ولی از سر نخواهم گفت
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار