میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی